loading...

صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

بازدید : 685
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 12:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صحبتِ جانانه

نزدیک اذان یه مشت توت خشک و خوراکی دستش بود به منم تعارف کرد، گفتم مامان من روزه ام نمی‌تونم قبل از اذان چیزی بخورم، بعد از اینکه روزه رو براش شرح دادم، گفت وقتی اذان بگه می‌تونی بخوری از این توتا؟

صدای اذان که بلند شد یه دونه توت از خوراکی‌هاش مونده بود که درواقع برای من نگه داشته بود، داد بهم گفت مامان اذان میگه، افطاری بخور...

+برای مادرمون کارهای ساده ولی با محبت انجام بدیم او خیلی خوشحال می‌شه، و البته قطعا پدرمون نیز هم... انجام بدیم، دعاهای خوبی از شادی دلشون به زندگیمون سرازیر می‌شه...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 21
  • بازدید کننده دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 319
  • بازدید سال : 901
  • بازدید کلی : 41561
  • کدهای اختصاصی